در این مقاله به بررسی موضوع پنج نیروی رقابتی پورتر پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه مقدمه ای بر پنج نیروی رقابتی پورتر، تعریفی از آن نیز مطرح کرده ایم. در ادامه به مبحث درک و معرفی پنج نیروی رقابتی پورتر پرداخته ایم. سپس اقدامات و انتقادات پنج نیروی رقابتی پورتر را مورد بررسی قرار داده ایم. در نهایت نیز تفاوت پنج نیروی رقابتی پورتر با سوات و همکاری آن با هوش مصنوعی را مورد تحلیل قرار داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع پنج نیروی رقابتی پورتر دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.
مقدمه ای بر پنج نیروی رقابتی پورتر
پنج نیروی رقابتی پورتر برای شناسایی و تحلیل نیرو هایی به کار می روند که ماهیت رقابتی و شدت یک بازار یا صنعت را شکل می دهند. مهم ترین عناصر نیروی رقابتی پورتر شامل پنج مورد است که این پنج نیرو عبارتند از: رقابت داخلی، پتانسیل ورود رقبای جدید، قدرت چانه زنی تأمین کنندگان، قدرت چانه زنی مشتریان و توانایی مشتریان در یافتن جایگزین. مدل پورتر در واقع برای نقد مدل های کسب و کار با رقابت کامل طراحی شده بود، برخلاف بازار های دنیای واقعی که در آنها رقبا صرفاً رقیب نیستند. منتقدان این مدل می گویند که این مدل بیش از حد ایستا است و در بازار های با تغییرات سریع کاربرد چندانی ندارد.
بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
پنج نیروی رقابتی پورتر چیست؟
اصطلاح پنج نیروی پورتر به ابزاری اشاره دارد که برای تحلیل یک بازار یا صنعت و تعیین میزان رقابتی بودن آن به کار می رود. این پنج نیرو توسط پروفسور مایکل پورتر، استاد کسب و کار در دانشگاه هاروارد، توسعه داده شدند که در سال ۱۹۷۹ در نشریهٔ هاروارد بیزینس ریویو (Harvard Business Review) دربارهٔ این مدل تحلیل استراتژیک نوشت. پنج نیروی پورتر برای شناسایی و تحلیل نیرو های رقابتی یک صنعت به کار میروند. این پنج نیرو عبارتند از رقابت، تهدید ورود رقبای جدید به صنعت، قدرت چانه زنی تأمین کنندگان، قدرت چانه زنی مشتریان و توانایی مشتریان در یافتن محصولات جایگزین. کسب و کارها می توانند از این مدل برای تعیین شدت رقابت و سودآوری بالقوه استفاده کنند و از این طریق درک بهتری از محل تمرکز قدرت در بخش خود داشته باشند.
بیشتر بخوانید: فریم ورک های برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
درک پنج نیروی رقابتی پورتر
هنگامی که مقالهٔ پورتر منتشر شد، مدلهای استراتژیک به سوات(SWOT)، پستل (PESTEL)، ماتریس بی سی جی (BCG) و … علاقه زیادی داشتند و بر پویایی های داخلی شرکت های منفرد تمرکز می کردند. اما، آنها در بررسی محیط رقابتی کسب و کار مبهم بودند. برای مثال، فرصت ها و تهدید های تحلیل SWOT برای بسیاری از کسانی که با چالش های خاص صنعت مواجه بودند، بیش از حد کلان بود. مقالهٔ ۱۹۷۹ پورتر همچنین حمله ای گسترده به مدل های نظری موجود در برنامه های درسی دانشکده های کسب و کار بزرگ بود، جایی که استراتژیست های آینده با یک بازار کاملاً رقابتی روبرو بودند که با تعادل و عدم تأثیر گذاری هیچ شرکت خاصی بر قیمت ها مشخص می شد، مدلی که احتمالاً در دنیای واقعی پیدا نمیکردند. جملهٔ اول مقالهٔ ۱۹۷۹ پورتر به سختی میتوانست غیر بحثبرانگیزتر باشد: «ماهیت تدوین استراتژی، مقابله با رقابت است.» جملهٔ بعدی، به شکلی فروتنانه، بسیار مهمتر از آب درآمد: «با این حال، به آسانی میتوان رقابت را بیش از حد محدود و بیش از حد بدبینانه دید.» پورتر به جای اینکه رقابت را صرفاً به عنوان رقابت بین رقبای موجود ببیند، که اولین نیروی اوست، این مفهوم را گسترش داد تا چهار نیروی دیگر را نیز شامل شود: قدرت چانه زنی تأمین کنندگان و خریداران، تهدید ورود رقبای جدید، و تهدید محصولات یا خدمات جایگزین.
بیشتر بخوانید: فرایند برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
معرفی پنج نیروی رقابتی پورتر
در این بخش به معرفی پنج نیروی رقابتی پورتر پرداخته ایم:
۱. رقبای رقابتی
وقتی به رقابت تجاری فکر می کنیم، به رقبایی مانند پپسی و کوکاکولا برای نوشابه های غیرالکلی، اپل و سامسونگ برای گوشی های هوشمند، نایک و آدیداس برای کفش های کتانی، و فورد و جنرال موتورز برای خودرو فکر می کنیم. برخی رقابت ها آنقدر تأثیر گذار هستند که مصرف کنندگان از نظر فرهنگی تقریباً بین کسانی که آیفون دارند یا کفش های نایک را ترجیح می دهند، تقسیم می شوند. بنابراین، تصادفی نیست که ما رقابت تجاری را عمدتاً جنگی بین رقبا می دانیم.
رقابت ها می توانند منجر به جنگ های قیمتی، نبرد های بازاریابی پر هزینه، و تلاش برای پیشرفت های جزئی شوند که می تواند به معنای مزیت رقابتی باشد. این تاکتیک ها می توانند شرکت ها را به تولید محصولات بهتر تحریک کنند، اما همچنین میتوانند سود و ثبات بازار را از بین ببرند. چندین عامل در شدت رقابت رقابتی در یک صنعت نقش دارند:
- تعداد رقبا
هرچه تعداد رقبا بیشتر باشد، رقابت شدیدتر است و هر کدام برای سهم کوچکی از بازار می جنگند.
- رشد صنعت
رقابت معمولاً کمتر چشمگیر است زیرا بازار آنقدر سریع رشد می کند که رقبا نیازی به جنگیدن برای مشتریان ندارند؛ به صنعت خودرو سازی در اوایل قرن بیستم فکر کنید. رقابت در یک صنعت رو به زوال می تواند شدید باشد زیرا شرکت ها برای سهم بزرگتری از یک کیک در حال کوچک شدن می جنگند، مانند صنعت رسانه های چاپی امروزی.
- مشابهت در آنچه ارائه می شود
رقابت زمانی شدیدتر است که کالاها و خدمات بسیار مشابه باشند و مشتریان به راحتی بتوانند تغییر دهند. با این حال، یک محصول یا وفاداری به برند منحصر به فرد می تواند رقابت رقابتی را کاهش دهد.
- موانع خروج
هنگامی که خروج شرکت ها از صنعت به دلیل دارایی های تخصصی، تعهدات قرار دادی یا وابستگی عاطفی دشوار یا پر هزینه است، ممکن است تصمیم بگیرند که بمانند و رقابت کنند، حتی اگر چشم انداز بازار رو به تیرگی بگذارد. برای مثال، خطوط هوایی هزینه های بالایی دارند، به این معنی که وقتی با یک بازار در حال کوچک شدن یا حتی یک مسیر غیر سودآور روبرو می شوند، نمی توانند به سرعت از بازار خارج شوند.
- هزینه های ثابت
پورتر اشاره می کند که اگر یک صنعت هزینه های ثابت بالایی داشته باشد، شرکت ها «وسوسهٔ شدیدی» برای کاهش قیمت ها به جای کاهش تولید در هنگام کاهش تقاضا دارند. تولید کاغذ و آلومینیوم دو نمونه خوب هستند که پورتر به آن ها اشاره می کند.
بیشتر بخوانید: دلایل اهمیت برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
۲. پتانسیل ورود رقبای جدید به یک صنعت
صنایعی که شرکت های جدید به راحتی میتوانند وارد آنها شوند، تقریباً همیشه حاشیه سود کمتری دارند و شرکت های فعال در آن ها سهم بازار کمتری دارند. بخش رستوران های محلی الزامات ورود نسبتاً پایینی دارد: سرمایهگذاری های قابل توجه یا موانع نظارتی قبل از باز شدن به روی عموم وجود ندارد. بنابراین، این نیز صادق است که ممکن است رستوران مورد علاقه شما با توجه به محیط فوق رقابتی و باز شدن مداوم رستوران های جدید، مدت زیادی باز نماند. در اینجا عواملی برای سنجش میزان تهدید ورود رقبای جدید به یک صنعت آورده شده است:
- صرفه به مقیاس
صنایعی که تولید در مقیاس بزرگ منجر به هزینه های کمتر می شود، کمتر با تهدید ورود رقبای جدید روبرو هستند. شرکت های جدید برای رقابت در قیمت باید به اندازه مشابهی برسند، که ممکن است دشوار یا پرهزینه باشد.
- تمایز محصول
هنگامی که شرکت های موجود دارای هویت های تجاری قوی یا وفاداری مشتری بالایی هستند، برای رقبای جدید کسب سهم بازار دشوارتر است و تهدید ورود کاهش می یابد.
- الزامات سرمایه
هزینه های بالای راه اندازی برای تجهیزات، تأسیسات و غیره می تواند از ورود رقبای جدید جلوگیری کند. برای مثال، راه اندازی یک تجارت خودرو سازی نیاز به سرمایه گذاری قابل توجهی دارد، بنابراین تا زمان رشد تسلا در اوایل دهه ۲۰۱۰، آمریکایی ها از دهه ۱۹۵۰ می توانستند برند های بزرگ خودرو سازی ایالات متحده در اوایل دهه ۲۰۰۰ را نام ببرند.
- دسترسی به کانال های توزیع
اگر شرکت های موجود کانال های توزیع، فروشگاه های خرده فروشی، پلتفرم های آنلاین، زیرساخت های کابلی و … را کنترل کنند، رقبای جدید باید راهی برای تکرار آن ساختار پیدا نمایند و در عین حال با شرکتها در قیمت رقابت کنند، که یک پیشنهاد دشوار است.
- مقررات
مجوز ها، استاندارد های ایمنی و سایر استاندارد های نظارتی می توانند موانعی ایجاد کنند و ورود شرکتهای جدید به بازار را بسیار دست و پاگیر یا پرهزینه کنند. نمونه ها شامل کسانی است که به دنبال ساخت هتل های جدید در مناطق مرکزی شهر یا تأمین برق یک منطقه هستند.
- هزینه های تغییر
اگر تغییر از شرکت های موجود به رقبای جدید برای مشتریان پرهزینه یا دشوار باشد، تهدید ورود کمتر است.
بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چابک چیست؟
۳. قدرت تأمینکننده
تأمین کنندگان زمانی قدرتمند هستند که تنها منبع چیزی مهم باشند که یک شرکت به آن نیاز دارد، بتوانند محصول خود را متمایز کنند یا برندهای قوی داشته باشند. قدرت بالای تأمین کننده در یک صنعت هزینه ها را افزایش می دهد یا منابع مورد نیاز یک شرکت را محدود می کند. در اینجا برخی از عواملی که برای سنجش قدرت تأمین کننده یک صنعت استفاده می شوند آورده شده است:
- تعداد تأمین کنندگان
هنگامی که تعداد کمی از شرکت ها می توانند چیزی را که یک شرکت برای بقا در کسب و کار خود نیاز دارد، تأمین کنند، هر کدام از قدرت چانه زنی بیشتری برخوردارند. آنها می توانند بدون ترس از دست دادن کسب و کار، قیمتها را افزایش دهند یا کیفیت را کاهش دهند.
- منحصر به فرد بودن
اگر یک تأمین کننده محصولی منحصر به فرد ارائه دهد یا یافتن جایگزین برای آن آسان نباشد، تسلط بیشتری دارد. کسب و کارها نمی توانند به راحتی به تأمین کننده دیگری روی آورند.
- هزینه های تغییر
اگر تغییر تأمین کننده پرهزینه یا زمانبر باشد، آن ها قدرت بیشتری دارند. کسب و کارها حتی در صورت افزایش قیمت ها، کمتر احتمال دارد که تغییر کنند.
- ادغام رو به جلو
اگر تأمین کنندگان بتوانند وارد صنعت خریدار شوند، قدرت بیشتری دارند. آنها از قبل به منابع لازم دسترسی دارند و این امر رقابت را برای خریداران سابق آنها پس از تصمیم به ورود خود به بازار دشوار می کند.
- اهمیت صنعت
برخی از بخشها به شدت در هم تنیده شدهاند، مانند تأمین کنندگان خودرو و شرکت های بزرگ خودرو سازی یا صنایع فناوری، که می توانند قدرت بین تأمین کنندگان و فعالان این بخش را متعادل کنند. دلیل این امر این است که تأمینکننده به موفقیت این خریداران نیاز دارد تا خود نیز موفق شود. هنگامی که یک تأمین کننده می تواند به همان راحتی محصولات خود را در جای دیگری بفروشد، قدرت بسیار بیشتری به دست میآورد.
بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک شرکت تولیدی چیست؟
۴. قدرت مشتری
هنگامی که مشتریان قدرت بیشتری داشته باشند، میتوانند بر کسب و کارها فشار وارد کنند تا محصولات یا خدمات بهتری را با قیمت های پایینتر ارائه دهند. این نیرو در شرایط خاصی تشدید میشود:
- تعداد خریداران
تعداد کمتر خریداران به معنای قدرت بیشتر است. در بخش هایی مانند تولید هوافضا، هر یک از خطوط هوایی بزرگ (مشتریان صنعت) اهرم قابل توجهی در مذاکرات دارند و میتوانند شرایط مطلوب را مطالبه کنند زیرا فروشندگان به کسب و کار آنها وابسته هستند.
- اندازه خرید
درست مانند اینکه شما برای خرید عمده با هزینه واحد ارزانتر به فروشگاه های بزرگ میروید، زنجیرههای خردهفروشی بزرگ مانند والمارت (WMT) حجم زیادی خرید می کنند و میتوانند شرایط و تخفیفهای بهتری را مذاکره نمایند.
- هزینه های تغییر
در صنایعی مانند مخابرات، که تغییر ارائهدهنده برای مصرفکنندگان آسان است، شرکتهایی مانند ورایزون و … باید شرایط رقابتی ارائه دهند.
- حساسیت به قیمت
در صنعت مد سریع، که مشتریان به شدت به قیمت حساس هستند، برندها باید قیمت های خود را پایین نگه دارند تا مصرف کنندگان آگاه به هزینه را جذب کنند.
- خریداران آگاه
در بسیاری از بخشها، مشتریان آگاه هستند، محیط رقابتی را به خوبی می شناسند و بنابراین می توانند قیمتهای بهتری را مذاکره کنند.
بیشتر بخوانید: انواع برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
۵. تهدید جایگزینها
هنگامی که مشتریان می توانند جایگزین هایی برای خدمات یک بخش پیدا کنند، این تهدیدی بزرگ برای شرکت های آن صنعت است. در اینجا برخی از راه هایی که این تهدید می تواند تشدید شود آورده شده است:
- عملکرد نسبی قیمت
اگر هزینه یک جایگزین کمتر و عملکرد آن قابل مقایسه یا بهتر باشد، مشتریان احتمالاً به جایگزین روی میآورند. برای مثال، سرویسهای استریمینگ مانند نتفلیکس (NFLX) به جایگزینی برای تلویزیون کابلی سنتی تبدیل شدند و قیمت پایینتری ارائه دادند که صنعت کابل را تهدید کرد.
- تمایل مشتری به رفتن به جای دیگر
اگر خریداران به راحتی بتوانند به یک جایگزین روی آورند، تهدید بالا است. برای مثال، مشتریان تغییر از تاکسی به برنامه های اشتراک گذاری خودرو مانند اوبر یا لیفت را ارزانتر و آسانتر یافتند.
- احساس مشابه بودن محصولات
اگر خریداران تصور کنند که بین محصول شما و یک جایگزین تفاوت های کمی وجود دارد، حتی اگر تفاوت هایی وجود داشته باشد، ممکن است بیشتر تمایل به تغییر داشته باشند.
- در دسترس بودن جایگزین های نزدیک
اگرچه این مورد شبیه به آخرین مورد است، اما باید استراتژی متفاوتی در مورد آن داشته باشید. مواقعی وجود دارد که جایگزین های بالقوه با محصولات یک شرکت بسیار متفاوت هستند، اما مصرف کنندگان همچنان آنها را یکسان میدانند. اما در موارد دیگر، محصولات واقعاً مشابهی در بازار وجود دارد و تهدید جایگزینها بالا است.
بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار چیست؟
اقدامات رقابتی پنج نیروی پورتر
چارچوب پورتر نشان دهندهٔ انحراف از مدل های غالب استراتژی کسب و کار در آن زمان بود که در نظریهٔ رقابت کلاسیک ریشه داشت. این مدلها بر چند فرض کلیدی استوار بودند:
- بازارها به عنوان عرصه ای برای بسیاری از شرکت های کوچک بدون قدرت بازار قابل توجه
- محصولات همگن
- تقارن اطلاعات کامل
- عدم وجود موانع برای ورود یا خروج از بازار
در حالی که این دیدگاه برای یادگیری اصول اولیه مفید بود، اما هنگام تدوین استراتژی با منحنی های عرضه و تقاضای مرتب، می توانست به افراط کشیده شود، برای مثال، با این فرض که ورود کنندگان جدید به بازار با افزایش عرضه، قیمت های رو به افزایش را تثبیت می کنند. استراتژیست های کسب و کار باید با بخش هایی سروکار داشته باشند که در آنها عدم تقارن اطلاعات، تمایز محصول و موانع قابل توجه ورود و خروج رایج است. شرکتها بر قیمتها کنترل نسبی دارند که با فرضیات کلاسیک مغایرت دارد. به طور خلاصه، در حالی که اقتصاددانان فرض میکردند که بیشتر بازارها مانند این مدل عمل می کنند، برای پورتر، بیشتر شرکتها در صنایعی با منافع تثبیت شده و روابط متفاوت تأمین کننده و مشتری قرار دارند. آنها به استراتژی هایی برای مقابله با هر چیزی غیر از رقابت کامل نیاز دارند.
- رقابت ملایم تا شدید
پنج نیروی پورتر به روشهای مختلفی برای هر بخش خاص با هم ترکیب میشوند. او رقابت صنعتی را از «شدید» تا «ملایم» طبقه بندی کرد، به طوری که با افزایش شدت در یک بخش، دستیابی به سود دشوارتر میشود. در صنایع با رقابت شدید، تمام یا بیشتر پنج نیرو تأثیر قوی دارند. صنعت فست فود نمونهای از پورتر است که همچنان نیز صادق است. در این بخش، رقابت شدیدی بین بازیگران مانند مکدونالد و برگر کینگ، قدرت چانهزنی بالای تأمینکنندگان و مشتریان، و تهدید بیامان ورودکنندگان جدید و جایگزینها وجود دارد که همه اینها به این معنی است که سود برای هر کسی در این بخش به طور مداوم تحت فشار قرار میگیرد. در صنایع ملایم مانند تولید هواپیماهای تجاری، نیروهای ضعیفتری وجود دارد. قدرت چانهزنی پایین تأمینکنندگان، تهدید کم ورودکنندگان جدید و عدم وجود جایگزینهای مستقیم (مانند هواپیماهای تجاری برای سفرهای طولانی) به شکلگیری بخشی کمک میکند که برای سودهای بالاتر مساعدتر است.
- به کارگیری مدل
پورتر از زمان انتشار مقالهاش، کتابهای متعددی در زمینهٔ تحلیل استراتژیک منتشر کرده است، از جمله آثاری که در آنها مدل خود را گسترش داده است. او همچنین در ارائهٔ مراحل مشخص انجام تحلیل صنعت بسیار مختصر شده است:
-تعریف صنعت: این فرآیند با توصیف واضح صنعت آغاز میشود و به شما کمک میکند تا تحلیل خود را متمرکز نمایید.
-شناسایی بازیگران کلیدی: بازیگران اصلی بخش را بر اساس معیارهای مربوطه مشخص و در دستههای استراتژیک گروهبندی کنید.
-ارزیابی نقاط قوت استراتژیک: این به معنای ارزیابی شرکت و صنعت آن برای تعیین استراتژیهای بهتر و بدتری است که میتوان به کار برد.
-تحلیل ساختار صنعت: این شامل بررسی ساختار کلی صنعت، به ویژه عواملی که بر میزان سودآوری آن تأثیر میگذارند، میشود.
-ارزیابی نیروهای رقابتی: پورتر توصیه میکند که تنها پس از انجام موارد فوق، تحلیل مفصلی از پنج نیروی رقابتی انجام دهید، تأثیرات مثبت و منفی را ارزیابی کنید و سپس به تغییرات احتمالی در این نیروها نگاه کنید.
-شناسایی عواملی که بر آنها کنترل دارید: در اینجا، میخواهید جنبههایی از ساختار صنعت را که میتوانند تحت تأثیر رقبا، ورودکنندگان جدید به بازار یا شرکت شما قرار بگیرند، مشخص کنید. خلاصه اینکه، چه چیزی قابل تغییر است؟
بیشتر بخوانید: نرم افزار برنامه ریزی استراتژیک رایگان چیست؟ بهترین نرم افزار برنامه ریزی استراتژیک
انتقادات به پنج نیروی رقابتی پورتر
مدل پورتر به تغییر چارچوب درک رقابت کمک کرد. این مدل محدود به رقبای مستقیم نبود، بلکه تأمینکنندگان و مشتریان را نیز شامل میشد که به طور سنتی با دیدگاهی معاملاتی به آنها نگاه میشد. تأمینکنندگان، به ویژه آنهایی که منابع منحصربهفرد دارند یا از انحصار برخوردارند، میتوانند شرایط را دیکته کنند، سود را کاهش دهند یا در موارد شدید، به صنعت خریدار ادغام رو به جلو نماینند. مشتریان نیز قدرت دارند، به ویژه در خریدهای عمده، زمانی که به سرعت به جای دیگری میروند یا شرکتها را برای محصولات داخلی دور میزنند. اما این مدل نقاط ضعفی نیز دارد.
وابستگی بخشی
بسیاری از افراد به تأکید این مدل بر وابستگی بخشی انتقاد کردهاند. پورتر بر نیروهای کل صنعت متمرکز میشود، که میتواند استراتژیها و مزایای منحصر به فرد یک شرکت را نادیده بگیرد. این دیدگاه صنعتمحور ممکن است به طور کامل نشان ندهد که چگونه ویژگیهای متمایز شرکت میتوانند بازی را تغییر دهند، نه اینکه فقط در چارچوب قوانین از پیش تعیین شده یک صنعت بازی کنند. این مدل خطوط مشخصی بین بخشها را فرض میکند، که با توجه به خطوط فزاینده مبهم در دنیای تجارت امروز، که شرکتها به طور همزمان در چندین بخش فعالیت میکنند، ممکن است قابل دفاع نباشد. صنایع دیگر سیلوهای جداگانهای نیستند. در عوض، آنها اغلب با هم تلاقی و تعامل دارند و منجر به محیطی بسیار پیچیدهتر از آنچه مدل نشان میدهد، میشوند.
همکاریها
انتقاد دیگر این است که مدل پورتر به نقش همکاری به اندازه کافی نمیپردازد. در حالی که پورتر یک مدل رقابتی را در نظر گرفت که در آن رقابت صرفاً جنگ مرگ و زندگی نبود، مشکل این است که او به اندازه کافی پیش نرفت. در یک اقتصاد جهانی به هم پیوسته، اتحادها و استراتژیهای مشارکتی اغلب به اندازه داشتن مزیت رقابتی برای موفقیت حیاتی هستند، عاملی که مدل به طور صریح در نظر نمیگیرد.
بیش از حد ایستا است
انتقاد دیگری که میتوان آن را در دستهٔ «حرکت در مسیر درست اما نه به اندازه کافی» قرار داد این است که این مدل بیش از حد ایستا است و تغییرات سریع در فناوری و ترجیحات مصرفکننده در صنایع را در نظر نمیگیرد. منتقدان میگویند که این مدل در حالی که در بخشهای پایدار مؤثر است، در صنایعی که با نوآوری سریع و تغییر تقاضا مشخص میشوند، به خوبی کاربرد ندارد. مهمتر از همه، مدل پورتر رقابت را تعمیم میدهد و ساختار صنعتی ظاهراً یکسانی را برای هر بازار ضمنی میداند. این ممکن است سناریوهای رقابتی منحصر به فرد در بخشهای مختلف و اهمیت فزایندهٔ استراتژیهای غیر سنتی درگیر در تحول دیجیتال و رقابت مبتنی بر پلتفرم را نادیده بگیرد.
بیشتر بخوانید: نرم افزار برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
پنج نیروی رقابتی پورتر چه تفاوتی با تحلیل SWOT دارد؟
هر دو ابزار برنامه ریزی استراتژیک هستند، اما اهداف متفاوتی دارند. مدل پنج نیرو محیط رقابتی یک صنعت را با بررسی شدت آن و قدرت چانهزنی تأمینکنندگان و مشتریان تحلیل میکند. در همین حال، تحلیل SWOT گستردهتر است و نقاط قوت و ضعف داخلی یک شرکت و همچنین فرصتها و تهدیدهای خارجی آن را ارزیابی میکند. این تحلیل میتواند با مشخص کردن زمینههایی که شرکت در آنها برتری دارد و با موانعی روبرو است، به برنامهریزی استراتژیک یاری رساند و به همسویی استراتژی شرکت با منابع داخلی و چشماندازهای آن در بازار و در عین حال کاهش آسیبپذیریها و چالشهای خارجی آن کمک کند.
پنج نیروی رقابتی پورتر چگونه میتواند به تأثیرات جهانی شدن بر یک صنعت بپردازد؟
مدل پورتر برای تحلیل تأثیرات جهانی شدن بر رقابت صنعتی به کار رفته است. برای مثال، جهانی شدن موانع ورود به صنایع خاص را کاهش میدهد و تهدید ورودکنندگان جدید از مناطق مختلف را تشدید میکند. همچنین میتواند دامنهٔ جایگزینهای بالقوه را گسترش دهد و پویایی قدرت با تأمینکنندگان و مشتریان در سراسر جهان را تغییر دهد. در حالی که پورتر و دیگران دههها پیش این تحلیل را برای صنایعی که با رقابت جهانی روبرو بودند انجام میدادند، این تحلیل همچنان در مورد بخشهایی که در دههٔ ۲۰۲۰ این فرآیند را طی میکنند، کاربرد دارد.
مدل پنج نیروی پورتر چگونه در بخش هوش مصنوعی کاربرد دارد؟
با استفاده از این مدل، ما ابتدا به بررسی رقابت رقابتی میپردازیم. بخش هوش مصنوعی با رقابت بالایی مشخص میشود که بازیگران کلیدی آن از غولهای فناوری گرفته تا استارتآپهای کوچک را شامل میشود. پیشرفتهای سریع به این معنی است که شرکتها برای حفظ ارتباط باید به سرعت حرکت کنند. سپس باید قدرت تأمینکنندگان مجموعههای داده و سختافزار تخصصی را ارزیابی کنیم که قدرت زیادی دارند زیرا شرکتهای هوش مصنوعی به شدت به این منابع وابسته هستند. همچنین باید نیازهای مصرفکنندگان فردی را بررسی کنیم و اینکه آیا شرکتهای بزرگتر میتوانند شرکتهای هوش مصنوعی را مجبور به مذاکره برای خدمات و قیمتهای بهتر برای آنها کنند یا خیر. حوزهٔ هوش مصنوعی بسیاری از ورودکنندگان جدید را جذب میکند، اما موانع قابل توجهی برای ورود وجود دارد، از جمله هزینههای اولیهٔ تحقیق و توسعهٔ بالا. در نهایت، تهدید ناشی از آخرین نیرو، یعنی احتمال وجود جایگزین، به این بستگی دارد که یک شرکت میخواهد با فناوری مبتنی بر هوش مصنوعی خود چه کاری انجام دهد. هرچه وظایفی که به هوش مصنوعی محول میشود پیچیدهتر باشد، احتمال اینکه سایر کالاها و خدمات نتوانند جایگزین آن شوند بیشتر است.
خلاصه ای بر پنج نیروی رقابتی پورتر
مدل پنج نیروی پورتر چارچوبی را برای در نظر گرفتن محیط رقابتی یک شرکت ارائه میدهد: قدرت تأمینکنندگان و خریداران، تهدید ورودکنندگان جدید و جایگزینها، و رقابت رقابتی. در حالی که محیط اقتصادی از دههٔ ۱۹۷۰ به طور قابل توجهی تکامل یافته است و پورتر از آن زمان تاکنون کار خود را بهروزرسانی کرده است. هنوز هم اینگونه است که شرکتها فقط بر اساس سبد محصولات خود بالا و پایین نمیروند، بلکه با دیگران در صنایعی که منطق و نیروهای ساختاری خود را دارند، رقابت میکنند. در حالی که ممکن است این مدل نیاز به انطباق با تغییرات سریع فناوری و اهمیت همکاری در بسیاری از صنایع داشته باشد، اما روشی قابل اعتماد برای کمک به هدایت شرکتهایی است که برای مقابله با چالشهای خاص صنعت در استراتژی رقابتی خود به کمک نیاز دارند.
در کارمیز، ما بر این باوریم که مدیریت استراتژیک مؤثر یک سفر مداوم یادگیری و سازگاری است و نرم افزار مدیریت کسب و کار ما به شما کمک می کند تا دقیقاً به آن دست یابد. نظرات شما برای ما ارزشمند است! برای کمک به ارتقای کیفیت مقالات و تکمیل موضوعات مطرحشده، دیدگاه خود را در انتهای این مقاله ثبت کنید. مقالات مرتبط با موضوع پنج نیروی رقابتی پورتر نیز برای مخاطبان سایت کارمیز به اشتراک گذاشته شده است. همچنین اگر مایل به دریافت مشاوره یا آشنایی بیشتر با امکانات نرم افزار کارمیز هستید، از طریق ارسال فرم با ما در ارتباط باشید.