در دنیای پویای امروز، جایی که تغییرات تکنولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی با سرعتی بیسابقه رخ میدهند، سازمانها نیاز دارند تا به آیندهای روشنتر فکر کنند و برنامهای دقیق برای رسیدن به اهداف خود تدوین کنند. برنامه ریزی استراتژیک یکی از مهمترین ابزارهایی است که به کسبوکارها، سازمانها و حتی افراد کمک میکند تا مسیر خود را در این فضای پیچیده تعیین کرده و منابع خود را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنند. برنامه ریزی استراتژیک چیزی فراتر از تعیین هدفهای ساده است؛ این فرآیند شامل تجزیهوتحلیل شرایط فعلی، شناسایی فرصتها و تهدیدها، تعیین اولویتها و طراحی نقشهای دقیق برای دستیابی به اهداف است. در این وبلاگ، شما با اصول، مزایا و فرآیند برنامهریزی استراتژیک آشنا خواهید شد.
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک روند تعریف چشم انداز برای هر کدام از رهبران سازمان هاست که اهداف سازمانی بلندمدت و کوتاه مدت آنها را شناسایی میکند. این روند شامل آن است که پروسه انجام هر کدام از آن اهداف شناسایی شده، مشخص شود تا سازمان به چشم انداز تعیین شده دست یابد.
برنامه ریزی استراتژیک نگاهی رو به جلو دارد و با برنامه ریزی کسب و کار سنتی که معمولا روی اهداف کوتاه مدت و اهداف بلند مدت تاکتیکی مثل اینکه چطور تقسیم بودجه کنیم تمرکز دارد، متفاوت است. زمانبندی یک برنامه ریزی کسب و کار میتواند از چند ماه تا چند سال متغیر باشد.
نتیجه یک برنامه ریزی استراتژیک یک برنامه استراتژیک است که اغلب روی سند برنامه ریزی یا اسناد دیگر منعکس می شود. این برنامه به راحتی توسط افراد مختلف از جمله کارکنان، مشتریان، شرکا و سرمایه گذاران درک و به اشتراک گذاشته می شود.
سازمان ها برنامه ریزی استراتژیک را به صورت دوره ای انجام می دهند تا تاثیرات تغییرات کسب و کار، صنعت و شرایط قانونی و نظارتی را در نظر بگیرند یا متوجه شوند برنامه ریزی استراتژیک ممکن است در یک زمان مشخص به روز رسانی یا تجدید نظر شود تا با تغییرات استراتژیک تطبیق پیدا کند.
چرا برنامه ریزی استراتژیک مهم است؟
کسب و کارها برای حرکت نیاز به یک مسیر مشخص و اهداف سازمان یافته دارند. برنامه ریزی استراتژیک این نوع راهنمایی را ارائه می دهد. اساسا یک برنامه ریزی استراتژیک یک نقشه راه برای رسیدن به اهداف کسب و کار است. بدون چنین راهنمایی، هیچ راهی برای تشخیص اینکه یک کسب و کار در مسیر رسیدن به اهداف خود قرار دارد وجود ندارد.
چهار جنبه زیر در توسعه یک استراتژی قابل توجه است:
ماموریت:
برنامه ریزی استراتژیک با ماموریتی شروع می شود که به شرکت جهت و احساس هدفمندی می دهد.
بخش های مختلف ماموریت سازمانها توضیح می دهد چه کسی چه کاری انجام می دهد و میخواهد به کجا برود. ماموریت ها معمولا گسترده اما قابل انجام هستند. برای مثال یک کسب و کار در صنعت آموزش ممکن است به دنبال رهبری در زمینه ابزار و خدمات آموزش مجازی باشد.
اهداف بلند مدت:
برنامه ریزی استراتژیک شامل انتخاب اهداف بلند مدت است. در بیشتر هدف گذاری ها از اهداف اسمارت (SMART) استفاده می کنند به معنای دقیق، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان یا دیگر اهدافی که به طور عینی قابل اندازه گیری هستند.
هدف گذاری برای یک کسب و کار آموزشی فرضی ممکن است شامل اهدافی مثل انتشار اولین نسخه از یک پلتفرم کلاس مجازی در عرض دو سال یا افزایش فروش یک ابزار موجود تا 30 درصد در سال آینده باشد. اهداف قابل اندازه گیری از این جهت مهم هستند که رهبران کسب و کار را قادر می سازند تا تعیین کنند که کسب و کار در برابر اهداف و ماموریت کلی چقدر خوب عمل می کند.
همسویی با اهداف کوتاه مدت :
برنامه ریزی استراتژیک مستقیما به برنامه ریزی کسب و کار کوتاه مدت و تاکتیکی ارتباط دارد و می تواند به رهبران کسب و کار در تصمیم گیری های روزمره کمک کند تا بهتر با استراتژی کسب و کار هماهنگ باشند.
برای یک کسب و کار آموزشی فرضی رهبران ممکن است سرمایه گذاری استراتژیک در فناوری های ارتباطی و همکاری مانند نرم افزار و خدمات کلاس مجازی انجام دهند. اما فرصت های ایجاد امکانات کلاس فیزیکی را از بین ببرند.
ارزیابی و بازنگری:
برنامه ریزی استراتژیک به رهبران کسب و کار کمک می کند تا به طور دوره ای پیشرفت را در برابر برنامه ارزیابی کنند و در پاسخ به شرایط در حال تغییر، تغییرات یا تنظیماتی انجام دهند. برای مثال یک کسب و کار ممکن است به دنبال حضور جهانی باشد اما محدودیت های قانونی و نظارتی ای ممکن است ایجاد شود که بر امکان فعالیت آن کسب و کار در یک منطقه جغرافیای خاص تاثیر گذار باشد. در نتیجه رهبران کسب و کار مجبور به تجدید نظر در برنامه استراتژیک خود برای تعریف مجدد اهداف یا تغییر معیار پیشرفت خود می شوند.
ملاحظات مدرن برای برنامه ریزی استراتژیک
در حالی که برنامه ریزی استراتژیک برای دهه ها سنگ بنای مدیریت سازمان ها و کسب و کارها بوده است چشم انداز برنامه ریزی استراتژیک در سال های اخیر دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است.
نوآوری در تکنولوژی و تحولات اجتماعی اقتصادی به ویژه همه گیری کووید-19 (covid19) اساس محاسبات برنامه ریزی استراتژیک را تغییر داده است این ملاحظات مدرن و جدید بر ماهیت در حال تحول برنامه ریزی استراتژیک در دنیای امروز تاکید می کند.
اهمیت برنامه ریزی استراتژیک در یک جامعه در حال توسعه :
ظهور ناگهانی همه گیری کووید-19 (covid19) اهمیت انعطاف پذیری را در برنامه ریزی استراتژیک به خوبی برجسته کرده است.سازمان ها در سراسر جهان با این واقعیت آشکار مواجه شده اند که توانایی چرخش سریع در پاسخ به شرایط خارجی که به سرعت در حال تغییر است نه تنها سودمند، بلکه برای بقا نیز ضروری می باشد.
این دوره این مفهوم را تقویت کرده است که برنامه های استراتژیک باید اسناد زنده باشند به معنی سازگار، پویا و پاسخگو به چالش ها و فرصت های پیش بینی نشده.
دیدگاه سنتی برنامه ریزی استراتژیک به عنوان مجموعه ای از دستورالعمل های ثابت جای خود را به درک برنامه های استراتژیک به عنوان چارچوب های سیالی داده است که واکنش سازمانی را به یک شرایط محیطی ناپایدار هدایت می کند.
استقبال از تحول دیجیتال
سرعت سریع تکامل فناوری، انجام استراتژی های تحول دیجیتال را به یک جزء مهم برنامه ریزی استراتژیک تبدیل کرده است. قابلیت های دیجیتال اکنون در بطن موفقیت عملیاتی و تمایز رقابتی قرار دارند؛ سازمان ها می توانند تجزیه و تحلیل داده ها و هوش مصنوعی را در فرایند های برنامه ریزی استراتژیک ادغام کنند تا به آنها در نوآوری، افزایش کارایی، افزایش رضایت مشتری و حفظ مزیت های رقابتی کمک کنند.
چابکی و سازگاری
برنامه ریزی استراتژیک مدرن با تاکید بر چابکی و سازگاری سریع، شناخته می شوند. در عصری با تغییرات مداوم، سازمانها باید آماده باشند تا در دریایی از تغییرات حرکت کنند و مسیر خود را در پاسخ به پویایی بازار و محیط تنظیم کنند. لازمه این امر ارزیابی مجدد و مستمر برنامه استراتژیک و تنظیم مجدد اهداف و تاکتیک ها برای همسویی با چشم انداز خارجی در حال تحول است.
چابکی برای انطباق سریع اولویت های استراتژیک، اکنون یک شایستگی حیاتی برای انعطاف پذیری سازمانی و موفقیت بلند مدت است.
پایداری و مسئولیت اجتماعی
پایداری و مسئولیت اجتماعی به عنوان ملاحظات محوری در برنامه ریزی استراتژیک ظاهر شده اند؛ با تکامل انتظارات اجتماعی، تقاضای فزاینده ای برای سازمانها وجود دارد که استراتژی های خود را با معیار های محیطی، اجتماعی و حاکمیتی (ESG) همسو کنند. این هم راستایی نشان دهنده تعهد گسترده تر به توسعه مسئولانه و پایدار شهروندان و سازمان هاست. گنجاندن پایداری و مسئولیت اجتماعی در برنامه ریزی استراتژیک نه تنها انتظارات نظارتی و اجتماعی را برآورده می کند بلکه راه های جدیدی را برای نوآوری باز می کند و سازمان ها را با مصرف کنندگان و ذینفعان آگاه از محیط به محیط زیست مرتبط می کند.
مشارکت کارمندان و پرورش فرهنگ سازمانی
یک برنامه ریزی استراتژیک که آمیخته از فرهنگ سازمان باشد و کارکنان را فعالانه درگیر کند، احتمال موفقیت بیشتری دارد. پرورش یک فرهنگ حمایتی که با چشم انداز استراتژیک همسو باشد، برای تقویت هم راستایی سازمانی و جلب مشارکت بسیار حائز اهمیت است. مشارکت کارمندان در فرایند برنامه ریزی استراتژیک حس مالکیت و تعهد به اهداف سازمان را القا می کند و در نتیجه تلاش جمعی را به سوی تحقق آنها سوق می دهد؛ برنامه ریزی استراتژیک مدرن، ارزش مشارکت کارکنان و فرهنگ سازمانی را به عنوان عنصر اساسی که زیر بنای اجرای موفقیت آمیز اهداف استراتژیک هستند به رسمیت می شناسد.
مراحل برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
بسته به نوع کسب و کار و جزییات مورد نیاز روش های مختلفی برای رویکرد برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد. اکثر چرخه های برنامه ریزی استراتژیک را میتوان در این پنج مرحله خلاصه کرد :
شناسایی:
یک روند برنامه ریزی استراتژیک با تعیین موقعیت استراتژیک فعلی یک کسب و کار آغاز میشود. اینجاست که ذینفعان از برنامه ریزی استراتژیک موجود از جمله بیانیه ماموریت و اهداف استراتژیک بلند مدت برای ارزیابی کسب و کار و محیط آن استفاده میکنند، این ارزیابی ها می توانند شامل نیاز سنجی یا تحلیل swot (تحلیل نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها) برای درک وضعیت کسب و کار و مسیر پیش رو باشد.
اولویت بندی:
در مرحله بعدی برنامه ریزان استراتژیک، اهداف و ابتکاراتی را تعیین می کنند که با ماموریت و اهداف شرکت همخوانی دارد و کسب و کار را به سمت دستیابی به اهداف خود سوق می دهد. ممکن است اهداف بالقوه زیادی وجود داشته باشند؛ بنابراین برنامه ریزی مهمترین، مرتبط ترین و فوری ترین آنها را اولویت قرار می دهد. اهداف ممکن است شامل در نظر گرفتن منابع مورد نیاز مانند بودجه و تجهیزات باشند و اغلب شامل یک جدول زمانی و معیار های کسب و کار یا شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs) برای اندازه گیری پیشرفت هستند.
توسعه:
محور اصلی برنامه ریزی استراتژیک است که در آن ذینفعان برای تدوین گام ها یا تاکتیک های لازم برای دستیابی به یک هدف استراتژیک اعلام شده با یکدیگر همکاری می کنند و ممکن است شامل ایجاد برنامه های کسب و کار تاکتیکی کوتاه مدت متعدد باشد که در استراتژی کلی قرار می گیرند. ذینفعان درگیر توسعه طرح از ابزار های مختلفی مانند نقشه استراتژیک برای کمک به تجسم و اصلاح طرح استفاده می کنند. توسعه طرح ممکن است شامل مبادلات هزینه و فرصت باشد که منعکس کننده اولویت های کسب و کار است اگر توسعه دهندگان از استراتژی بلند مدت حمایت نکنند ممکن است برخی از ابتکارات را رد کنند.
پیاده سازی:
پس از تدوین برنامه استراتژیک، زمان اجرای آن فرا می رسد. این امر مستلزم ارتباط شفاف در سراسر سازمان برای تعیین مسئولیت ها، سرمایه گذاری، تنظیم سیاست ها برای فرایند ها و ایجاد روند اندازه گیری است. گزارش پیاده سازی معمولا شامل مدیریت استراتژیک یا شروع با بررسی منظم برنامه استراتژیک است تا اطمینان حاصل شود که برنامه ها در مسیر خود باقی هستند.
به روز رسانی:
با تغییر شرایط کسب و کار و ظهور فرصت های جدید یک برنامه استراتژیک به صورت دوره ای برای تنظیم اولویت ها و ارزیابی مجدد اهداف مورد بازبینی و تجدید نظر قرار می گیرد. بررسی سریع معیارها می تواند هر سه ماه یک بار انجام شود و تغییرات در برنامه استراتژیک می تواند سالانه انجام شود. ذینفعان ممکن است از کارت امتیازی متوازن و سایر ابزارها برای ارزیابی عملکرد در برابر اهداف استفاده کنند.
بیشتر بخوانید: مراحل برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
چه کسی برنامه ریزی استراتژیک را در یک کسب و کار انجام می دهد؟
معمولا فرایند برنامه ریزی استراتژیک را یک کمیته رهبری می کند. کارشناسان برنامه ریزی توصیه می کنند که این کمیته شامل نمایندگانی از تمام بخش های شرکت باشد و به شیوه ای باز و شفاف کار کند که در آن اطلاعات از ابتدا تا انتها مستند شوند. این کمیته به تحقیق و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای درک وضعیت سازمان و عواملی که در آینده بر آن تاثیر می گذارد می پردازد و باید ورودی و بازخوردی را برای تایید یا به چالش کشیدن ارزیابی خود از اطلاعات در نظر داشته باشد.
کمیته می تواند یکی از روش ها یا چارچوب های استراتژیک بسیاری را که برای هدایت رهبران در این فرایند ایجاد شده اند انتخاب کند این متدولوژی ها کمیته را طی یک سری مراحل شامل تجزیه و تحلیل یا ارزیابی، تدوین استراتژی، بیان، ارتباط و اقدامات مورد نیاز برای حرکت سازمان به سوی چشم انداز استراتژیک خود می برد.
کمیته ها معیار های را ایجاد می کنند که سازمان را قادر می سازند تا تعیین کند که در اجرای برنامه استراتژیک چقدر در راستای اهداف خود عمل می کند. فرایند برنامه ریزی همچنین باید مشخص کند که کدام مدیران برای اطمینان از اینکه فعالیت های معیار در زمان های برنامه ریزی شده انجام می شوند و اهداف مشخص حاصل می شوند یا خیر، پاسخگو هستند.
برنامه ریزی استراتژیک هرچند وقت یک بار باید انجام شود؟
هیچ الزامات یکسانی برای تعیین فراوانی یک چرخه برنامه ریزی استراتژیک وجود ندارد، با این حال رویکرد های مشترکی وجود دارد.
بررسی های فصلی
هر سه ماه معمولا یک چارچوب زمانی مناسب برای بررسی مجدد مفروضات ایجاد شده در فرایند برنامه ریزی و سنجش پیشرفت معیار ها در مقابل برنامه و هدف است.
بررسی های سالانه
بررسی های سالانه به رهبران کسب و کار ها اجازه می دهد معیار های چهار فصل گذشته را ارزیابی کرده و تغییرات آگاهانه را در برنامه انجام دهند.جدول های زمانی همیشه در حال تغییر هستند. زمانبندی باید انعطاف پذیر و متناسب با نیاز های یک شرکت باشد. به عنوان مثال یک استارت آپ در یک صنعت پویا ممکن است ماهانه برنامه استراتژیک خود را بازبینی کند اما یک شرکت به عنوان یک کسب و کار بالغ در یک صنعت تثبیت شده ممکن است تصمیم بگیرد که طرح را کمتر مورد بازبینی قرار دهد.
انواع برنامه های استراتژیک
فعالیت های برنامه ریزی استراتژیک معمولاً بر سه حوزه متمرکز می شوند: تجاری، شرکتی یا عملکردی. آنها به اجراء زیر تقسیم می شوند:
تجارت:
یک برنامه استراتژیک کسب و کار محور بر جنبه های رقابتی سازمان مانند ایجاد مزیت های رقابتی و فرصت هایی برای رشد متمرکز است. این طرحها مأموریتی را برای ارزیابی محیط کسبوکار خارجی، تعیین اهداف و تخصیص منابع مالی، انسانی و فناوری برای دستیابی به آن اهداف اتخاذ میکنند. این قالب یک برنامه استراتژیک معمولی است و ما در این مقاله بر آن تمرکز داریم.
شرکتی:
یک طرح شرکت محور نحوه عملکرد شرکت را مشخص می کند. بر سازماندهی و همسویی ساختار کسب و کار، سیاست ها و فرآیندها و رهبری ارشد آن برای رسیدن به اهداف مورد نظر تمرکز دارد. به عنوان مثال، مدیریت یک کارخانه تحقیق و توسعه ممکن است به گونهای ساختار یافته باشد که به صورت پویا و به صورت موقت عمل کند. این با تیم مدیریت در امور مالی یا منابع انسانی متفاوت به نظر می رسد.
عملکردی:
برنامههای استراتژیک عملکردمحور در استراتژیهای سطح اول شرکت قرار میگیرند و بررسی دقیقی از همه بخشها یا بخشهای خاص مانند بازاریابی، منابع انسانی، امور مالی و توسعه ارائه میدهند. برنامه های عملکردی بر روی خط مشی و فرآیندها مانند امنیت و انطباق، تمرکز می نمایند و در عین حال بودجه و تخصیص منابع را تعیین می کنند.
در بیشتر موارد یک برنامه استراتژیک شامل عناصر هر سه حوزه تمرکز می شود. اما این طرح ممکن است بسته به نیازها و نوع کسب و کار به سمت یک حوزه متمایل شود.
مدیریت استراتژیک چیست؟
سازمان هایی که در هماهنگی اقدامات خود با برنامه های استراتژیک خود بهترین هستند، در مدیریت استراتژیک شرکت می کنند. یک فرآیند مدیریت استراتژیک، شیوههای مستمری را ایجاد میکند تا اطمینان حاصل شود که فرایندها و منابع سازمان از بیانیه مأموریت و چشمانداز برنامه استراتژیک پشتیبانی میکنند.
به زبان ساده، مدیریت استراتژیک اجرای استراتژی است. به این ترتیب، مدیریت استراتژیک گاهی اوقات به عنوان اجرای استراتژی نامیده می شود. اجرای استراتژی شامل شناسایی معیارها، تخصیص منابع مالی و انسانی و ارائه رهبری برای کنترل تحقق اهداف تعیین شده است.
مدیریت استراتژیک ممکن است شامل یک رویکرد تجویزی یا توصیفی باشد. یک رویکرد تجویزی بر چگونگی ایجاد استراتژی ها تمرکز دارد. اغلب از یک رویکرد تحلیلی مانند SWOT یا کارت امتیازی متوازن برای محاسبه ریسک ها و فرصت ها استفاده می کند. یک رویکرد توصیفی بر چگونگی اجرای استراتژی ها متمرکز است و معمولاً بر دستورالعمل ها یا اصول کلی تکیه دارد.
با توجه به شباهت های بین برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک، این دو اصطلاح گاهی اوقات به جای یکدیگر استفاده می شوند.
نقشه استراتژی چیست؟
نقشه استراتژی یک ابزار یا الگوی برنامه ریزی است که برای کمک به ذینفعان برای تجسم استراتژی کامل یک کسبوکار به عنوان یک گرافیک مرتبط به هم استفاده می شود. این تجسم ها روشی قدرتمند برای درک و بررسی روابط علت و معلولی بین عناصر یک استراتژی کسبوکار ارائه می دهند.
در حالی که یک نقشه را می توان به روش های مختلفی ترسیم کرد، همه نقشه های استراتژی بر چهار حوزه یا دسته بندی اصلی تجاری تمرکز دارند: مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی کسب و کار، یادگیری و رشد. اهداف در آن چهار حوزه طبقه بندی می شوند و می توان روابط یا وابستگی هایی بین آن اهداف ایجاد کرد.
به عنوان مثال، یک نقشه استراتژی ممکن است شامل یک هدف مالی برای کاهش هزینه ها و یک هدف فرآیند کسب و کار برای بهبود کارایی عملیاتی باشد. این دو هدف مرتبط هستند و می توانند به ذینفعان کمک کنند تا بفهمند وظایفی مانند بهبود گردش کار عملیاتی می تواند هزینه های شرکت را کاهش دهد و دو عنصر برنامه استراتژیک را برآورده کند.
یک نقشه استراتژی می تواند به تبدیل اهداف کلی به یک برنامه عملیاتی و اهدافی که می توانند همسو باهم اجرا شوند کمک کند.
طرح یک نقشه استراتژی همچنین می تواند به شناسایی چالش های استراتژیک که ممکن است واضح نباشند کمک کند. به عنوان مثال، یکی از اهداف یادگیری و رشد ممکن است افزایش تخصص کارکنان باشد، اما ممکن است چالشهای غیرمنتظرهای را در حفظ و پاداش کارکنان به نمایش بگذارد که بر اهداف مرتبط با کاهش هزینه تأثیر میگذارد.
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک موثر مزایای بسیاری دارد، سازمان ها را وادار می کند که از وضعیت آینده فرصت ها و چالش ها آگاه شوند. همچنین آنها را وادار می کند تا خطرات را پیش بینی کنند و بفهمند چه منابعی برای استفاده از فرصت ها و غلبه بر مسائل استراتژیک مورد نیاز است.
برنامه ریزی استراتژیک همچنین به افراد احساس جهت می دهد و آنها را حول یک ماموریت مشترک هدایت می کند. برنامه ریزی استراتژیک می تواند برنامه های عملیاتی و کارایی را افزایش دهد همچنین به سازمانها کمک میکند زمان صرف شده برای مدیریت بحران را در جایی که به تغییرات غیرمنتظرهای باید واکنش نشان دهند که نتوانستهاند پیشبینی کنند و برای آن آماده شوند،محدود کنند.
مطالعه موردی
-
مطالعه موردی:اپل (Apple) نوآوری مستمر و تمرکز بر مشتری
اپل به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری در جهان، همیشه از استراتژیهای نوآورانه و دقیق برای ایجاد ارزش برای مشتریان خود بهره برده است. برنامهریزی استراتژیک این شرکت بر تمرکز بر نیازهای مشتریان و ارائه محصولات با کیفیت بالا، طراحی نوآورانه و تجربه کاربری بینظیر تأکید دارد.
استراتژی: تمرکز بر توسعه محصولات جدید مانند آیفون(iPhone)،آیپد (iPad) و مک بوک (MacBook) با هدف جلب رضایت مشتری و افزایش وفاداری برند.
نتیجه: این استراتژی باعث افزایش قابل توجه فروش، وفاداری به برند و تبدیل اپل به یکی از ارزشمندترین برندهای جهان شد.
-
مطالعه موردی:استارباکس (Starbucks) ایجاد تجربه منحصر به فرد برای مشتریان
استارباکس یکی از برندهایی است که موفقیت بزرگی را در نتیجه استراتژیهای برنامهریزی استراتژیک خود تجربه کرده است. این شرکت با تمرکز بر ایجاد یک تجربه ویژه برای مشتریان و ارائه محصولات متنوع در بازار قهوه، توانسته است مشتریان وفادار بسیاری بسازد.
- استراتژی: ارائه تجربهای منحصر به فرد با ایجاد محیطی دلپذیر در فروشگاهها، گسترش محصولات و خدمات دیجیتال، مانند اپلیکیشن برای سفارش آنلاین و وفاداری مشتریان.
- نتیجه: استارباکس نه تنها توانست رشد قابل توجهی در فروش داشته باشد، بلکه به یکی از محبوبترین برندهای دنیا تبدیل شد که مشتریان زیادی را به خود جذب میکند.
-
مطالعه موردی: نتفلیکس (Netflix) تطبیق با تغییرات بازار و دیجیتالی شدن
نتفلیکس در ابتدا به عنوان یک سرویس اجاره دیویدی (DVD) فعالیت میکرد، اما با تغییرات بازار و پیشرفت تکنولوژی، به سرعت استراتژی خود را تغییر داده و به یک پلتفرم استریمینگ آنلاین تبدیل شد. این تغییر استراتژیک به نتفلیکس کمک کرد تا به یک غول سرگرمی دیجیتال تبدیل شود.
استراتژی: تغییر مدل کسب و کار از اجاره دیویدی (DVD) به استریمینگ آنلاین و تولید محتوای اختصاصی با استفاده از دادههای تحلیلی برای شناسایی علاقهمندیهای مخاطبان.
نتیجه: این استراتژی باعث رشد سریع نتفلیکس، جذب میلیونها مشترک جدید و تبدیل به یکی از بزرگترین پلتفرمهای سرگرمی در سطح جهانی شد.
-
مطالعه موردی:تسلا (Tesla) رهبری در صنعت خودروهای الکتریکی
تسلا، با رهبری ایلان ماسک، استراتژی متفاوتی را در صنعت خودروهای الکتریکی به کار برد که موجب تحولی بزرگ در این صنعت شد. این شرکت با ترکیب فناوری پیشرفته، طراحی نوآورانه و تمرکز بر حفاظت از محیط زیست توانست بازار خودروهای الکتریکی را به تسخیر خود درآورد.
استراتژی: ارائه خودروهای الکتریکی با عملکرد بالا، طراحی جذاب و قیمتهای رقابتی به همراه ساخت ایستگاههای شارژ برای تسهیل استفاده از خودروهای برقی.
نتیجه:تسلا به یکی از پیشروان در صنعت خودروهای الکتریکی تبدیل شد و موفقیتهای مالی بزرگی را تجربه کرد.
-
مطالعه موردی: آمازون (Amazon) گسترش مداوم و تمرکز بر تجربه مشتری
آمازون با ارائه یک استراتژی برنامهریزی استراتژیک جامع توانسته است یکی از بزرگترین شرکتهای تجارت الکترونیک جهان شود. تمرکز این شرکت بر مشتری و تلاش برای ارائه تجربه خرید راحت و سریع، عامل اصلی موفقیت آن است.
- استراتژی: گسترش خدمات، استفاده از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و انبارهای خودکار، و توسعه بخشهایی مانند آمازون پرایم برای افزایش وفاداری مشتریان.
- نتیجه: این استراتژی باعث افزایش فروش، رشد سریع در بازارهای جهانی و تبدیل آمازون به بزرگترین خردهفروش آنلاین جهان شد.
-
مطالعه موردی: کوکاکولا (Coca-Cola) تقویت برند و استراتژیهای بازاریابی جهانی
کوکاکولا با استفاده از استراتژیهای بازاریابی جهانی و تکیه بر برند خود، توانسته است جایگاه قدرتمندی در بازار نوشیدنیهای غیرالکلی پیدا کند. این برند با تأکید بر احساسات و ارتباط با مشتریان، استراتژیهای خود را در سطح جهانی گسترش داده است.
- استراتژی: تقویت برند از طریق تبلیغات خلاقانه، حضور در رویدادهای بزرگ و برنامههای وفاداری مشتری.
- نتیجه:کوکاکولا همچنان یکی از بزرگترین برندهای نوشیدنی در دنیا است و موفقیتهای زیادی در حفظ سهم بازار خود در سطح جهانی داشته است.
نتیجهگیری: برنامهریزی استراتژیک؛ کلید موفقیت در دنیای متغیر کسبوکار
در نهایت، برنامهریزی استراتژیک یکی از ارکان اساسی موفقیت در دنیای رقابتی و پیچیده امروز است. بدون یک استراتژی دقیق و منسجم، سازمانها و کسبوکارها با چالشهای بزرگی روبهرو خواهند شد که میتواند منجر به از دست دادن فرصتها و منابع ارزشمند شود.
از آنجا که دنیای کسبوکار به سرعت در حال تغییر است، فرآیند برنامهریزی استراتژیک نه تنها باید متناسب با شرایط فعلی طراحی شود، بلکه باید انعطافپذیر و قابل تنظیم برای مواجهه با تغییرات غیرمنتظره باشد. از تجزیهوتحلیل شرایط محیطی گرفته تا تدوین اهداف و اولویتهای مشخص، هر بخش از این فرآیند برای هدایت سازمانها به سوی موفقیت و پایداری بلندمدت ضروری است.
برای دستیابی به این موفقیتها، لازم است که مدیران و تصمیمگیرندگان با توجه به منابع و فرصتهای موجود، استراتژیهایی تدوین کنند که بتوانند به سرعت در برابر تغییرات واکنش نشان دهند و در مسیر اهداف بلندمدت خود پیش بروند. با بهرهگیری از مفاهیم و اصول مطرحشده در این وبلاگ، میتوانید راهی مطمئن برای رشد و توسعه پایدار کسبوکار خود پیدا کنید.
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک روند تعریف چشم انداز برای هر کدام از رهبران سازمان هاست که اهداف سازمانی بلندمدت و کوتاه مدت آنها را شناسایی میکند. این روند شامل آن است که پروسه انجام هر کدام از آن اهداف شناسایی شده، مشخص شود تا سازمان به چشم انداز تعیین شده دست یابد.
برنامه ریزی استراتژیک نگاهی رو به جلو دارد و با برنامه ریزی کسب و کار سنتی که معمولا روی اهداف کوتاه مدت و اهداف بلند مدت تاکتیکی مثل اینکه چطور تقسیم بودجه کنیم تمرکز دارد، متفاوت است. زمانبندی یک برنامه ریزی کسب و کار میتواند از چند ماه تا چند سال متغیر باشد.
نتیجه یک برنامه ریزی استراتژیک یک برنامه استراتژیک است که اغلب روی سند برنامه ریزی یا اسناد دیگر منعکس می شود. این برنامه به راحتی توسط افراد مختلف از جمله کارکنان، مشتریان، شرکا و سرمایه گذاران درک و به اشتراک گذاشته می شود.
سازمان ها برنامه ریزی استراتژیک را به صورت دوره ای انجام می دهند تا تاثیرات تغییرات کسب و کار، صنعت و شرایط قانونی و نظارتی را در نظر بگیرند یا متوجه شوند برنامه ریزی استراتژیک ممکن است در یک زمان مشخص به روز رسانی یا تجدید نظر شود تا با تغییرات استراتژیک تطبیق پیدا کند.
چرا برنامه ریزی استراتژیک مهم است؟
کسب و کارها برای حرکت نیاز به یک مسیر مشخص و اهداف سازمان یافته دارند. برنامه ریزی استراتژیک این نوع راهنمایی را ارائه می دهد. اساسا یک برنامه ریزی استراتژیک یک نقشه راه برای رسیدن به اهداف کسب و کار است. بدون چنین راهنمایی، هیچ راهی برای تشخیص اینکه یک کسب و کار در مسیر رسیدن به اهداف خود قرار دارد وجود ندارد.
چهار جنبه زیر در توسعه یک استراتژی قابل توجه است:
ماموریت:
برنامه ریزی استراتژیک با ماموریتی شروع می شود که به شرکت جهت و احساس هدفمندی می دهد.
بخش های مختلف ماموریت سازمانها توضیح می دهد چه کسی چه کاری انجام می دهد و میخواهد به کجا برود. ماموریت ها معمولا گسترده اما قابل انجام هستند. برای مثال یک کسب و کار در صنعت آموزش ممکن است به دنبال رهبری در زمینه ابزار و خدمات آموزش مجازی باشد.
اهداف بلند مدت:
برنامه ریزی استراتژیک شامل انتخاب اهداف بلند مدت است. در بیشتر هدف گذاری ها از اهداف اسمارت (SMART) استفاده می کنند به معنای دقیق، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان یا دیگر اهدافی که به طور عینی قابل اندازه گیری هستند.
هدف گذاری برای یک کسب و کار آموزشی فرضی ممکن است شامل اهدافی مثل انتشار اولین نسخه از یک پلتفرم کلاس مجازی در عرض دو سال یا افزایش فروش یک ابزار موجود تا 30 درصد در سال آینده باشد. اهداف قابل اندازه گیری از این جهت مهم هستند که رهبران کسب و کار را قادر می سازند تا تعیین کنند که کسب و کار در برابر اهداف و ماموریت کلی چقدر خوب عمل می کند.
همسویی با اهداف کوتاه مدت :
برنامه ریزی استراتژیک مستقیما به برنامه ریزی کسب و کار کوتاه مدت و تاکتیکی ارتباط دارد و می تواند به رهبران کسب و کار در تصمیم گیری های روزمره کمک کند تا بهتر با استراتژی کسب و کار هماهنگ باشند.
برای یک کسب و کار آموزشی فرضی رهبران ممکن است سرمایه گذاری استراتژیک در فناوری های ارتباطی و همکاری مانند نرم افزار و خدمات کلاس مجازی انجام دهند. اما فرصت های ایجاد امکانات کلاس فیزیکی را از بین ببرند.
ارزیابی و بازنگری:
برنامه ریزی استراتژیک به رهبران کسب و کار کمک می کند تا به طور دوره ای پیشرفت را در برابر برنامه ارزیابی کنند و در پاسخ به شرایط در حال تغییر، تغییرات یا تنظیماتی انجام دهند. برای مثال یک کسب و کار ممکن است به دنبال حضور جهانی باشد اما محدودیت های قانونی و نظارتی ای ممکن است ایجاد شود که بر امکان فعالیت آن کسب و کار در یک منطقه جغرافیای خاص تاثیر گذار باشد. در نتیجه رهبران کسب و کار مجبور به تجدید نظر در برنامه استراتژیک خود برای تعریف مجدد اهداف یا تغییر معیار پیشرفت خود می شوند.
ملاحظات مدرن برای برنامه ریزی استراتژیک
در حالی که برنامه ریزی استراتژیک برای دهه ها سنگ بنای مدیریت سازمان ها و کسب و کارها بوده است چشم انداز برنامه ریزی استراتژیک در سال های اخیر دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است.
نوآوری در تکنولوژی و تحولات اجتماعی اقتصادی به ویژه همه گیری کووید-19 (covid19) اساس محاسبات برنامه ریزی استراتژیک را تغییر داده است این ملاحظات مدرن و جدید بر ماهیت در حال تحول برنامه ریزی استراتژیک در دنیای امروز تاکید می کند.
اهمیت برنامه ریزی استراتژیک در یک جامعه در حال توسعه :
ظهور ناگهانی همه گیری کووید-19 (covid19) اهمیت انعطاف پذیری را در برنامه ریزی استراتژیک به خوبی برجسته کرده است.سازمان ها در سراسر جهان با این واقعیت آشکار مواجه شده اند که توانایی چرخش سریع در پاسخ به شرایط خارجی که به سرعت در حال تغییر است نه تنها سودمند، بلکه برای بقا نیز ضروری می باشد.
این دوره این مفهوم را تقویت کرده است که برنامه های استراتژیک باید اسناد زنده باشند به معنی سازگار، پویا و پاسخگو به چالش ها و فرصت های پیش بینی نشده.
دیدگاه سنتی برنامه ریزی استراتژیک به عنوان مجموعه ای از دستورالعمل های ثابت جای خود را به درک برنامه های استراتژیک به عنوان چارچوب های سیالی داده است که واکنش سازمانی را به یک شرایط محیطی ناپایدار هدایت می کند.
استقبال از تحول دیجیتال
سرعت سریع تکامل فناوری، انجام استراتژی های تحول دیجیتال را به یک جزء مهم برنامه ریزی استراتژیک تبدیل کرده است. قابلیت های دیجیتال اکنون در بطن موفقیت عملیاتی و تمایز رقابتی قرار دارند؛ سازمان ها می توانند تجزیه و تحلیل داده ها و هوش مصنوعی را در فرایند های برنامه ریزی استراتژیک ادغام کنند تا به آنها در نوآوری، افزایش کارایی، افزایش رضایت مشتری و حفظ مزیت های رقابتی کمک کنند.
چابکی و سازگاری
برنامه ریزی استراتژیک مدرن با تاکید بر چابکی و سازگاری سریع، شناخته می شوند. در عصری با تغییرات مداوم، سازمانها باید آماده باشند تا در دریایی از تغییرات حرکت کنند و مسیر خود را در پاسخ به پویایی بازار و محیط تنظیم کنند. لازمه این امر ارزیابی مجدد و مستمر برنامه استراتژیک و تنظیم مجدد اهداف و تاکتیک ها برای همسویی با چشم انداز خارجی در حال تحول است.
چابکی برای انطباق سریع اولویت های استراتژیک، اکنون یک شایستگی حیاتی برای انعطاف پذیری سازمانی و موفقیت بلند مدت است.
پایداری و مسئولیت اجتماعی
پایداری و مسئولیت اجتماعی به عنوان ملاحظات محوری در برنامه ریزی استراتژیک ظاهر شده اند؛ با تکامل انتظارات اجتماعی، تقاضای فزاینده ای برای سازمانها وجود دارد که استراتژی های خود را با معیار های محیطی، اجتماعی و حاکمیتی (ESG) همسو کنند. این هم راستایی نشان دهنده تعهد گسترده تر به توسعه مسئولانه و پایدار شهروندان و سازمان هاست. گنجاندن پایداری و مسئولیت اجتماعی در برنامه ریزی استراتژیک نه تنها انتظارات نظارتی و اجتماعی را برآورده می کند بلکه راه های جدیدی را برای نوآوری باز می کند و سازمان ها را با مصرف کنندگان و ذینفعان آگاه از محیط به محیط زیست مرتبط می کند.
مشارکت کارمندان و پرورش فرهنگ سازمانی
یک برنامه ریزی استراتژیک که آمیخته از فرهنگ سازمان باشد و کارکنان را فعالانه درگیر کند، احتمال موفقیت بیشتری دارد. پرورش یک فرهنگ حمایتی که با چشم انداز استراتژیک همسو باشد، برای تقویت هم راستایی سازمانی و جلب مشارکت بسیار حائز اهمیت است. مشارکت کارمندان در فرایند برنامه ریزی استراتژیک حس مالکیت و تعهد به اهداف سازمان را القا می کند و در نتیجه تلاش جمعی را به سوی تحقق آنها سوق می دهد؛ برنامه ریزی استراتژیک مدرن، ارزش مشارکت کارکنان و فرهنگ سازمانی را به عنوان عنصر اساسی که زیر بنای اجرای موفقیت آمیز اهداف استراتژیک هستند به رسمیت می شناسد.
مراحل برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
بسته به نوع کسب و کار و جزییات مورد نیاز روش های مختلفی برای رویکرد برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد. اکثر چرخه های برنامه ریزی استراتژیک را میتوان در این پنج مرحله خلاصه کرد :
شناسایی:
یک روند برنامه ریزی استراتژیک با تعیین موقعیت استراتژیک فعلی یک کسب و کار آغاز میشود. اینجاست که ذینفعان از برنامه ریزی استراتژیک موجود از جمله بیانیه ماموریت و اهداف استراتژیک بلند مدت برای ارزیابی کسب و کار و محیط آن استفاده میکنند، این ارزیابی ها می توانند شامل نیاز سنجی یا تحلیل swot (تحلیل نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها) برای درک وضعیت کسب و کار و مسیر پیش رو باشد.
اولویت بندی:
در مرحله بعدی برنامه ریزان استراتژیک، اهداف و ابتکاراتی را تعیین می کنند که با ماموریت و اهداف شرکت همخوانی دارد و کسب و کار را به سمت دستیابی به اهداف خود سوق می دهد. ممکن است اهداف بالقوه زیادی وجود داشته باشند؛ بنابراین برنامه ریزی مهمترین، مرتبط ترین و فوری ترین آنها را اولویت قرار می دهد. اهداف ممکن است شامل در نظر گرفتن منابع مورد نیاز مانند بودجه و تجهیزات باشند و اغلب شامل یک جدول زمانی و معیار های کسب و کار یا شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs) برای اندازه گیری پیشرفت هستند.
توسعه:
محور اصلی برنامه ریزی استراتژیک است که در آن ذینفعان برای تدوین گام ها یا تاکتیک های لازم برای دستیابی به یک هدف استراتژیک اعلام شده با یکدیگر همکاری می کنند و ممکن است شامل ایجاد برنامه های کسب و کار تاکتیکی کوتاه مدت متعدد باشد که در استراتژی کلی قرار می گیرند. ذینفعان درگیر توسعه طرح از ابزار های مختلفی مانند نقشه استراتژیک برای کمک به تجسم و اصلاح طرح استفاده می کنند. توسعه طرح ممکن است شامل مبادلات هزینه و فرصت باشد که منعکس کننده اولویت های کسب و کار است اگر توسعه دهندگان از استراتژی بلند مدت حمایت نکنند ممکن است برخی از ابتکارات را رد کنند.
پیاده سازی:
پس از تدوین برنامه استراتژیک، زمان اجرای آن فرا می رسد. این امر مستلزم ارتباط شفاف در سراسر سازمان برای تعیین مسئولیت ها، سرمایه گذاری، تنظیم سیاست ها برای فرایند ها و ایجاد روند اندازه گیری است. گزارش پیاده سازی معمولا شامل مدیریت استراتژیک یا شروع با بررسی منظم برنامه استراتژیک است تا اطمینان حاصل شود که برنامه ها در مسیر خود باقی هستند.
به روز رسانی:
با تغییر شرایط کسب و کار و ظهور فرصت های جدید یک برنامه استراتژیک به صورت دوره ای برای تنظیم اولویت ها و ارزیابی مجدد اهداف مورد بازبینی و تجدید نظر قرار می گیرد. بررسی سریع معیارها می تواند هر سه ماه یک بار انجام شود و تغییرات در برنامه استراتژیک می تواند سالانه انجام شود. ذینفعان ممکن است از کارت امتیازی متوازن و سایر ابزارها برای ارزیابی عملکرد در برابر اهداف استفاده کنند.
چه کسی برنامه ریزی استراتژیک را در یک کسب و کار انجام می دهد؟
معمولا فرایند برنامه ریزی استراتژیک را یک کمیته رهبری می کند. کارشناسان برنامه ریزی توصیه می کنند که این کمیته شامل نمایندگانی از تمام بخش های شرکت باشد و به شیوه ای باز و شفاف کار کند که در آن اطلاعات از ابتدا تا انتها مستند شوند. این کمیته به تحقیق و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای درک وضعیت سازمان و عواملی که در آینده بر آن تاثیر می گذارد می پردازد و باید ورودی و بازخوردی را برای تایید یا به چالش کشیدن ارزیابی خود از اطلاعات در نظر داشته باشد.
کمیته می تواند یکی از روش ها یا چارچوب های استراتژیک بسیاری را که برای هدایت رهبران در این فرایند ایجاد شده اند انتخاب کند این متدولوژی ها کمیته را طی یک سری مراحل شامل تجزیه و تحلیل یا ارزیابی، تدوین استراتژی، بیان، ارتباط و اقدامات مورد نیاز برای حرکت سازمان به سوی چشم انداز استراتژیک خود می برد.
کمیته ها معیار های را ایجاد می کنند که سازمان را قادر می سازند تا تعیین کند که در اجرای برنامه استراتژیک چقدر در راستای اهداف خود عمل می کند. فرایند برنامه ریزی همچنین باید مشخص کند که کدام مدیران برای اطمینان از اینکه فعالیت های معیار در زمان های برنامه ریزی شده انجام می شوند و اهداف مشخص حاصل می شوند یا خیر، پاسخگو هستند.
برنامه ریزی استراتژیک هرچند وقت یک بار باید انجام شود؟
هیچ الزامات یکسانی برای تعیین فراوانی یک چرخه برنامه ریزی استراتژیک وجود ندارد، با این حال رویکرد های مشترکی وجود دارد.
بررسی های فصلی
هر سه ماه معمولا یک چارچوب زمانی مناسب برای بررسی مجدد مفروضات ایجاد شده در فرایند برنامه ریزی و سنجش پیشرفت معیار ها در مقابل برنامه و هدف است.
بررسی های سالانه
بررسی های سالانه به رهبران کسب و کار ها اجازه می دهد معیار های چهار فصل گذشته را ارزیابی کرده و تغییرات آگاهانه را در برنامه انجام دهند.جدول های زمانی همیشه در حال تغییر هستند. زمانبندی باید انعطاف پذیر و متناسب با نیاز های یک شرکت باشد. به عنوان مثال یک استارت آپ در یک صنعت پویا ممکن است ماهانه برنامه استراتژیک خود را بازبینی کند اما یک شرکت به عنوان یک کسب و کار بالغ در یک صنعت تثبیت شده ممکن است تصمیم بگیرد که طرح را کمتر مورد بازبینی قرار دهد.
انواع برنامه های استراتژیک
فعالیت های برنامه ریزی استراتژیک معمولاً بر سه حوزه متمرکز می شوند: تجاری، شرکتی یا عملکردی. آنها به اجراء زیر تقسیم می شوند:
تجارت:
یک برنامه استراتژیک کسب و کار محور بر جنبه های رقابتی سازمان مانند ایجاد مزیت های رقابتی و فرصت هایی برای رشد متمرکز است. این طرحها مأموریتی را برای ارزیابی محیط کسبوکار خارجی، تعیین اهداف و تخصیص منابع مالی، انسانی و فناوری برای دستیابی به آن اهداف اتخاذ میکنند. این قالب یک برنامه استراتژیک معمولی است و ما در این مقاله بر آن تمرکز داریم.
شرکتی:
یک طرح شرکت محور نحوه عملکرد شرکت را مشخص می کند. بر سازماندهی و همسویی ساختار کسب و کار، سیاست ها و فرآیندها و رهبری ارشد آن برای رسیدن به اهداف مورد نظر تمرکز دارد. به عنوان مثال، مدیریت یک کارخانه تحقیق و توسعه ممکن است به گونهای ساختار یافته باشد که به صورت پویا و به صورت موقت عمل کند. این با تیم مدیریت در امور مالی یا منابع انسانی متفاوت به نظر می رسد.
عملکردی:
برنامههای استراتژیک عملکردمحور در استراتژیهای سطح اول شرکت قرار میگیرند و بررسی دقیقی از همه بخشها یا بخشهای خاص مانند بازاریابی، منابع انسانی، امور مالی و توسعه ارائه میدهند. برنامه های عملکردی بر روی خط مشی و فرآیندها مانند امنیت و انطباق، تمرکز می نمایند و در عین حال بودجه و تخصیص منابع را تعیین می کنند.
در بیشتر موارد یک برنامه استراتژیک شامل عناصر هر سه حوزه تمرکز می شود. اما این طرح ممکن است بسته به نیازها و نوع کسب و کار به سمت یک حوزه متمایل شود.
مدیریت استراتژیک چیست؟
سازمان هایی که در هماهنگی اقدامات خود با برنامه های استراتژیک خود بهترین هستند، در مدیریت استراتژیک شرکت می کنند. یک فرآیند مدیریت استراتژیک، شیوههای مستمری را ایجاد میکند تا اطمینان حاصل شود که فرایندها و منابع سازمان از بیانیه مأموریت و چشمانداز برنامه استراتژیک پشتیبانی میکنند.
به زبان ساده، مدیریت استراتژیک اجرای استراتژی است. به این ترتیب، مدیریت استراتژیک گاهی اوقات به عنوان اجرای استراتژی نامیده می شود. اجرای استراتژی شامل شناسایی معیارها، تخصیص منابع مالی و انسانی و ارائه رهبری برای کنترل تحقق اهداف تعیین شده است.
مدیریت استراتژیک ممکن است شامل یک رویکرد تجویزی یا توصیفی باشد. یک رویکرد تجویزی بر چگونگی ایجاد استراتژی ها تمرکز دارد. اغلب از یک رویکرد تحلیلی مانند SWOT یا کارت امتیازی متوازن برای محاسبه ریسک ها و فرصت ها استفاده می کند. یک رویکرد توصیفی بر چگونگی اجرای استراتژی ها متمرکز است و معمولاً بر دستورالعمل ها یا اصول کلی تکیه دارد.
با توجه به شباهت های بین برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک، این دو اصطلاح گاهی اوقات به جای یکدیگر استفاده می شوند.
نقشه استراتژی چیست؟
نقشه استراتژی یک ابزار یا الگوی برنامه ریزی است که برای کمک به ذینفعان برای تجسم استراتژی کامل یک کسبوکار به عنوان یک گرافیک مرتبط به هم استفاده می شود. این تجسم ها روشی قدرتمند برای درک و بررسی روابط علت و معلولی بین عناصر یک استراتژی کسبوکار ارائه می دهند.
در حالی که یک نقشه را می توان به روش های مختلفی ترسیم کرد، همه نقشه های استراتژی بر چهار حوزه یا دسته بندی اصلی تجاری تمرکز دارند: مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی کسب و کار، یادگیری و رشد. اهداف در آن چهار حوزه طبقه بندی می شوند و می توان روابط یا وابستگی هایی بین آن اهداف ایجاد کرد.
به عنوان مثال، یک نقشه استراتژی ممکن است شامل یک هدف مالی برای کاهش هزینه ها و یک هدف فرآیند کسب و کار برای بهبود کارایی عملیاتی باشد. این دو هدف مرتبط هستند و می توانند به ذینفعان کمک کنند تا بفهمند وظایفی مانند بهبود گردش کار عملیاتی می تواند هزینه های شرکت را کاهش دهد و دو عنصر برنامه استراتژیک را برآورده کند.
یک نقشه استراتژی می تواند به تبدیل اهداف کلی به یک برنامه عملیاتی و اهدافی که می توانند همسو باهم اجرا شوند کمک کند.
طرح یک نقشه استراتژی همچنین می تواند به شناسایی چالش های استراتژیک که ممکن است واضح نباشند کمک کند. به عنوان مثال، یکی از اهداف یادگیری و رشد ممکن است افزایش تخصص کارکنان باشد، اما ممکن است چالشهای غیرمنتظرهای را در حفظ و پاداش کارکنان به نمایش بگذارد که بر اهداف مرتبط با کاهش هزینه تأثیر میگذارد.
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک موثر مزایای بسیاری دارد، سازمان ها را وادار می کند که از وضعیت آینده فرصت ها و چالش ها آگاه شوند. همچنین آنها را وادار می کند تا خطرات را پیش بینی کنند و بفهمند چه منابعی برای استفاده از فرصت ها و غلبه بر مسائل استراتژیک مورد نیاز است.
برنامه ریزی استراتژیک همچنین به افراد احساس جهت می دهد و آنها را حول یک ماموریت مشترک هدایت می کند. برنامه ریزی استراتژیک می تواند برنامه های عملیاتی و کارایی را افزایش دهد همچنین به سازمانها کمک میکند زمان صرف شده برای مدیریت بحران را در جایی که به تغییرات غیرمنتظرهای باید واکنش نشان دهند که نتوانستهاند پیشبینی کنند و برای آن آماده شوند،محدود کنند.
مطالعه موردی
-
مطالعه موردی:اپل (Apple) نوآوری مستمر و تمرکز بر مشتری
اپل به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری در جهان، همیشه از استراتژیهای نوآورانه و دقیق برای ایجاد ارزش برای مشتریان خود بهره برده است. برنامهریزی استراتژیک این شرکت بر تمرکز بر نیازهای مشتریان و ارائه محصولات با کیفیت بالا، طراحی نوآورانه و تجربه کاربری بینظیر تأکید دارد.
استراتژی: تمرکز بر توسعه محصولات جدید مانند آیفون(iPhone)،آیپد (iPad) و مک بوک (MacBook) با هدف جلب رضایت مشتری و افزایش وفاداری برند.
نتیجه: این استراتژی باعث افزایش قابل توجه فروش، وفاداری به برند و تبدیل اپل به یکی از ارزشمندترین برندهای جهان شد.
-
مطالعه موردی:استارباکس (Starbucks) ایجاد تجربه منحصر به فرد برای مشتریان
استارباکس یکی از برندهایی است که موفقیت بزرگی را در نتیجه استراتژیهای برنامهریزی استراتژیک خود تجربه کرده است. این شرکت با تمرکز بر ایجاد یک تجربه ویژه برای مشتریان و ارائه محصولات متنوع در بازار قهوه، توانسته است مشتریان وفادار بسیاری بسازد.
- استراتژی: ارائه تجربهای منحصر به فرد با ایجاد محیطی دلپذیر در فروشگاهها، گسترش محصولات و خدمات دیجیتال، مانند اپلیکیشن برای سفارش آنلاین و وفاداری مشتریان.
- نتیجه: استارباکس نه تنها توانست رشد قابل توجهی در فروش داشته باشد، بلکه به یکی از محبوبترین برندهای دنیا تبدیل شد که مشتریان زیادی را به خود جذب میکند.
-
مطالعه موردی: نتفلیکس (Netflix) تطبیق با تغییرات بازار و دیجیتالی شدن
نتفلیکس در ابتدا به عنوان یک سرویس اجاره دیویدی (DVD) فعالیت میکرد، اما با تغییرات بازار و پیشرفت تکنولوژی، به سرعت استراتژی خود را تغییر داده و به یک پلتفرم استریمینگ آنلاین تبدیل شد. این تغییر استراتژیک به نتفلیکس کمک کرد تا به یک غول سرگرمی دیجیتال تبدیل شود.
استراتژی: تغییر مدل کسب و کار از اجاره دیویدی (DVD) به استریمینگ آنلاین و تولید محتوای اختصاصی با استفاده از دادههای تحلیلی برای شناسایی علاقهمندیهای مخاطبان.
نتیجه: این استراتژی باعث رشد سریع نتفلیکس، جذب میلیونها مشترک جدید و تبدیل به یکی از بزرگترین پلتفرمهای سرگرمی در سطح جهانی شد.
-
مطالعه موردی:تسلا (Tesla) رهبری در صنعت خودروهای الکتریکی
تسلا، با رهبری ایلان ماسک، استراتژی متفاوتی را در صنعت خودروهای الکتریکی به کار برد که موجب تحولی بزرگ در این صنعت شد. این شرکت با ترکیب فناوری پیشرفته، طراحی نوآورانه و تمرکز بر حفاظت از محیط زیست توانست بازار خودروهای الکتریکی را به تسخیر خود درآورد.
استراتژی: ارائه خودروهای الکتریکی با عملکرد بالا، طراحی جذاب و قیمتهای رقابتی به همراه ساخت ایستگاههای شارژ برای تسهیل استفاده از خودروهای برقی.
نتیجه:تسلا به یکی از پیشروان در صنعت خودروهای الکتریکی تبدیل شد و موفقیتهای مالی بزرگی را تجربه کرد.
-
مطالعه موردی: آمازون (Amazon) گسترش مداوم و تمرکز بر تجربه مشتری
آمازون با ارائه یک استراتژی برنامهریزی استراتژیک جامع توانسته است یکی از بزرگترین شرکتهای تجارت الکترونیک جهان شود. تمرکز این شرکت بر مشتری و تلاش برای ارائه تجربه خرید راحت و سریع، عامل اصلی موفقیت آن است.
- استراتژی: گسترش خدمات، استفاده از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و انبارهای خودکار، و توسعه بخشهایی مانند آمازون پرایم برای افزایش وفاداری مشتریان.
- نتیجه: این استراتژی باعث افزایش فروش، رشد سریع در بازارهای جهانی و تبدیل آمازون به بزرگترین خردهفروش آنلاین جهان شد.
-
مطالعه موردی: کوکاکولا (Coca-Cola) تقویت برند و استراتژیهای بازاریابی جهانی
کوکاکولا با استفاده از استراتژیهای بازاریابی جهانی و تکیه بر برند خود، توانسته است جایگاه قدرتمندی در بازار نوشیدنیهای غیرالکلی پیدا کند. این برند با تأکید بر احساسات و ارتباط با مشتریان، استراتژیهای خود را در سطح جهانی گسترش داده است.
- استراتژی: تقویت برند از طریق تبلیغات خلاقانه، حضور در رویدادهای بزرگ و برنامههای وفاداری مشتری.
- نتیجه:کوکاکولا همچنان یکی از بزرگترین برندهای نوشیدنی در دنیا است و موفقیتهای زیادی در حفظ سهم بازار خود در سطح جهانی داشته است.
نتیجهگیری: برنامهریزی استراتژیک؛ کلید موفقیت در دنیای متغیر کسبوکار
در نهایت، برنامهریزی استراتژیک یکی از ارکان اساسی موفقیت در دنیای رقابتی و پیچیده امروز است. بدون یک استراتژی دقیق و منسجم، سازمانها و کسبوکارها با چالشهای بزرگی روبهرو خواهند شد که میتواند منجر به از دست دادن فرصتها و منابع ارزشمند شود.
از آنجا که دنیای کسبوکار به سرعت در حال تغییر است، فرآیند برنامهریزی استراتژیک نه تنها باید متناسب با شرایط فعلی طراحی شود، بلکه باید انعطافپذیر و قابل تنظیم برای مواجهه با تغییرات غیرمنتظره باشد. از تجزیهوتحلیل شرایط محیطی گرفته تا تدوین اهداف و اولویتهای مشخص، هر بخش از این فرآیند برای هدایت سازمانها به سوی موفقیت و پایداری بلندمدت ضروری است.
برای دستیابی به این موفقیتها، لازم است که مدیران و تصمیمگیرندگان با توجه به منابع و فرصتهای موجود، استراتژیهایی تدوین کنند که بتوانند به سرعت در برابر تغییرات واکنش نشان دهند و در مسیر اهداف بلندمدت خود پیش بروند. با بهرهگیری از مفاهیم و اصول مطرحشده در این وبلاگ، میتوانید راهی مطمئن برای رشد و توسعه پایدار کسبوکار خود پیدا کنید.
با برنامهریزی استراتژیک، آیندهای روشن و پر از فرصتهای بیپایان در انتظار شما خواهد بود.
نظرات شما برای ما ارزشمند است! برای کمک به ارتقای کیفیت مقالات و تکمیل موضوعات مطرحشده، دیدگاه خود را در انتهای این مقاله ثبت کنید. مقالات مرتبط با موضوع برنامه ریزی استراتژیک نیز برای مخاطبان سایت کارمیز به اشتراک گذاشته شده است. همچنین اگر مایل به دریافت مشاوره یا آشنایی بیشتر با امکانات نرم افزار کارمیز هستید، از طریق ارسال فرم با ما در ارتباط باشید.
یک پاسخ
ممنون از مقاله جامع و خوبتون